به کلبه ی کوچک من خوش آمدید
گلچین شده از همه چیز
نوشته شده در تاريخ برچسب:شعر,اشعار,باحال,قشنگ,, توسط آریا |

پلک چشمان دلم افتاده است           خسته از تکرارم و بی اختیار                   

                                                      اشک بانگ آمدن سر داده است

در هوای خفته ی سرد اتاق                      بی رمق در جای خود چسبیده ام

می گزم لب را وبا چشمان باز          گوییا صد سال من خوابیده ام

حسرت باریدن باران عشق    در هوای واهی ام   

                                         آه من سر گشته ی تنهایی ام

   شیشه ها سر گشته ی گرد و غبار   

                         ای دریغا از بهار

                                              باز هم سر بر زمین بنهاده ام

عنکبوتی لانه کرده در اتاق        در کنار آن چراغ        

                       گشته آویزان ز سقف خانه ام                 

                                                        می تند تار فراق

باز هم بی اعتنا رد می شوم    از کنار لحظه ها        

                       می دهد آزار سوز ناله ام                    

                                                       جذبه ی آیینه ها

چشم بر هم می گذارم می روم          تا رهایی همچو برگ

               می روم تا نیست گردم در افق          

                                                  همره دستان مرگ....

 

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط اسماعیل |

چرا فقط تو ؟

چرا از میان مردان فقط تو

هندسه ی زندگیم را تغییر می دهی؟

پابرهنه به جهان کوچکم وارد می شوی در را می بندی

و من اعتراض نمی کنم ...

چرا فقط تو را دوست دارم ؟

چرا فقط تو را می خواهم ؟

اجازه می دهم هر حرفی بزنی و من اعتراض نمی کنم ...

تمام زمانها را خط می زنی ، حرکت را متوقف می کنی

و در درون من تمام مردها را میکشی

و من اعتراض نمی کنم ...

چرا از میان تمام مردها کلید شهر طلایی را به تو میدهم؟

که دروازه اش بر هر ماجراجویی بسته مانده

پیش همه آدم ها در میان موسیقی ناقوسها با تو بیعت می کنم

ای پادشه همیشه ی زندگی من دوستت دارم تا ابد ...

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط آریا |

روزی روزگاری دو فرشته کوچک در سفر بودند.شبی به منزل ثرتمندی رسیدند و از صاحبخانه اجازه خواستند تا شب را در آنجا سپری کنند.آن خانواده بسیار بی ادبانه برخورد کردند و اجازه ندادند دو فرشته در اطاق میهمانان شب را سپری کنند و در عوض آن ها را به زیر زمین سرد و تاریکی منتقل کردند.

آن دو فرشته کوچک همان طور که مشغول آماده کردن جای خود بودند ناگهان فرشته بزرگتر چشمش به سوراخی رفت و آن را تعمیر کرد.فرشته کوچکتر پرسید:چرا سوراخ دیوار را تعمیر کردی؟فرشته بزرگتر پاسخ داد:همیشه چیزهایی را که می بینیم آن چیزی نیست که به نظر می آید.فرشته کوچکتر از این سخن سر در نیاورد.

فردا صبح آن دو فرشته به راه خود ادامه دادند تا شب به نزدیکی کلبه یک زوج کشاورز رسیدند و از صاحبخانه خواستند تا اجازه دهد شب را آنجا سپری کنند. زن و مرد کشاورز که سنی از آنها گذشته بود با مهربانی کامل جواب مثبت دادند و پس از پذیرایی اجازه دادند تا آن دو فرشته در اتاق آنها و روی تخت آنها بخوابند و خودشان روی زمین سرد خوابیدند.صبح هنگام فرشته کوچک با صدای گریه مرد و زن کشاورز از خواب بیدار شد و دید آن دو غرق در گریه اند؛جلوتر رفت و دید تنها گاو شیرده آن زوج که محل در آمد آنها بود روی زمین افتاده و مرده است.فرشته کوچک برآشفته و به فرشته بزرگتر فریاد زد:چرا اجازه دادی چنین اتفاقی بیفتد؟تو به خانواده اول که همه چیز داشتند کمک کردی و سوراخ دیوار آنها را تعمیر کردی،ولی این خانواده که غیر از این گاو چیز دیگری نداشتند کمک نکردی ساکت ماندی تا گاوشان بمیرد؟فرشته بزرگتر به آرامی و نرمی پاسخ داد:مسائل آن طور که دیده می شوند نیستند. فرشته کوچکتر فریاد زد:یعنی چه؟من نمی فهمم.فرشته بزرگتر گفت:هنگامی که در زیر زمین منزل آن مرد ثروتمند اقامت داشتیم دیدم که در سوراخ آن دیوار گنجی پنهان است و چون دیدم که آن مرد به دیگران کمک نمی کند،سوراخ دیوار را تعمیر کردم تا گنج را پیدا نکند.دیشب که در اتاق خواب این زوج خوابیده بودم فرشته مرگ آمد و قصد گرفتن جان زن کشاورز را داشت و من به جای زن،گاو او را پیشنهاد و قربانی کردم.

 

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

نوشته شده در تاريخ برچسب:عکس,مطلب,جالب, توسط اسماعیل |

نشانههایی برای افراد با ایمان

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ برچسب:قران,مذهبی,عکس, توسط اسماعیل |

تصوری از قیامت بر مبنای قرآن

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ برچسب:جابه جایی والدین و فرزندان, توسط اسماعیل |

جابه جایی والدین و فرزندان

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط آریا |

اگرجمعيت كل دنيا را 100 نفر فرض كنيم با يك محاسبه ساده و استفاده از قوانين تناسب به     درصد هاي زير مي رسيم:

از هر 100 نفر 6 نفر كل ثروت دنيا را دارند كه از آمريكاي شمالي هستند.

 از هر100 نفر 80 نفر در فقر زندگي مي كنند.

 از هر 100 نفر 50 نفر از سوء تغذيه خواهند مرد.

 از هر 100 نفر70 نفر مي توانند بخوا نند.

 از هر 100فقط يك نفر تحصيلات عالي دارد.

از هر 100نفر فقط يك نفر كامپيوتر دارد.

اگر شما هرگز مرگ خويشاوندي را در جنگ نديده  و هرگز برده نبوده ايد، بدانيد كه از 500 ميليون نفر ديگر خوشبخت تريد زيرا آن ها ديده اند.

اگر خوراكتان را در يخچال نگه مي داريد و پو شاكتان را در كمد ، اگر سقفي بالاي سر داريد وجايي براي خواب ، ‌‌‌‌‌ بدانيد از 57 درصد كل جمعيت دنيا ثروتمند تريد زيرا از هر100 نفر 57 نفر اين امكانات را ندارند.

اگر امروز كه بيدار شديد بيشتر احساس سلامت كرديد تا مريضي، شما خوشبخت تراز يك ميليون نفري هستيد كه تا آخر اين هفته بيشتر زنده نيستند.

 اگر هيچ وقت خطر جنگ و تنهايي زندان را حس نكر ده ايد، در شمار 500 ميليون نفر آدم خوشبخت دنيا هستيد. اگر مي توانيد در يك جلسه مذهبي شركت كنيد بدون اينكه اذيت و آزار، دستگيري، شكنجه و وحشت از مرگ داشته باشيد خوشبخت تر از سه ميليون نفر در جهان هستيد. كه با ترس و لرز و بيم از مرگ در مراسم مذهبي شركت     مي كنند.

اگر در جيب يا كيف خود پول داريد و مي توانيد گاهي كمي پول خرج كنيد ،جزو 8 در صد آدم هاي پولدار دنيا هستيد. اگر پدرو مادرتان هنوز زنده اند و هنوز با هم زندگي مي كنند واقعاً در نعمت به سر مي بريد.

اگر سرتان را بالا مي گيريد ولبخند مي زنيد و احساس خوبي داريد، خوشبخت هستيد ، چون خيلي ها مي توانند اين كار را بكنند، ولي اكثراً نمي كنند.

پس قدر خوشبختي خود را بدانيد و حداقل شكر گذار خدا باشيم.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

نوشته شده در تاريخ برچسب:خالکوبی برجسته, توسط اسماعیل |

خالکوبی برجسته

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط آریا |

مردی که همسرش را از دست داده بود،یک دختر سه ساله ای داشت که او را بسیار دوست می داشت.دخترک به بیماری سختی مبتلا شد،پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی اش را دوباره به دست آورد،هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد.پدر در خانه اش را بست و گوشه گیر شد.با هیچ کس صحبت نمی کرد و سر کار نمی رفت.دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی بر گردانند ولی موفق نشدند.شبی پدر رویای عجیبی دید.دید که در بهشت است و صف منظمی از فرشتگان کوچک در جاده ای طلایی به سوی کاخی مجلل در حرکت هستند.هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان به جز یکی روشن بود.مرد وقتی جلوتر رفت،دید که فرشته ای که شمعش خاموش است،همان دختر خودش است.پدر فرشته غمگینش را در آغوش گرفت و او را نوازش کرد و از او پرسید:دلبندم!چرا غمگینی؟چرا شمع تو خاموش است؟دخترک به پدرش گفت:بابا جان،هروقت شمع من روشن میشود،اشکهای تو آن را خاموش می کند و هروقت تو دلتنگ می شوی،من هم غمگین می شوم.پدر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود،از خواب پرید.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

نوشته شده در تاريخ برچسب:تست باهوشان, توسط اسماعیل |

 

 

یه سؤال مخصوص تیزهوشان

هرکه جوابش را پیدا کرد به ما در نظر خواهی پاسخ صحیح رابدهد

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.