به کلبه ی کوچک من خوش آمدید
گلچین شده از همه چیز
نوشته شده در تاريخ برچسب:شعر,اشعار, توسط اسماعیل |

!ای رفته ز دل،رفته ز بر،رفته ز خاطر

بر من منگر تاب نگاه تو ندارم

بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه

در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم

 

 

ای رفته ز دل،راست بگو،بهر چه امشب

?باخاطره ها آمده ای باز به سویم

گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه

!من او نیّم،او مرده و من سایۀ اویم

 

 

من او نیّم آخر دل من سرد و سیاه است

او در دل سودازده از عشق،شرر داشت

او در همه جا،با همه کس،در همه احوال

!سودای تو را ای بت بی مهر،به سر داشت

 

 

من او نیّم این دیدۀ من گنگ وخموش است

در دیدۀ او آن همه گفتار،نهان بود

وان عشق غم آلوده در آن نرگس شبرنگ

مرموزتر از تیرگی شامگهان بود

 

 

_من او نیّم آری،لب من_این لب بی رنگ

دیریست که با خنده ای از عشق تو نشکفت

اما به لب او همه دم خندۀ جان بخش

مهتاب صفت بر گل شبنم زده می خفت

 

 

بر من منگر تاب نگاه تو  ندارم

!آن کس که تو می خواهی اش از من بخدا مُرد

او در تن من بود و ندانم که به ناگاه

!چون دید و چه ها کرد و کجا رفت و چرا مرد

 

 

من گور وی ام،گور وی ام،بر تن گرمش

افسردگی و سردی کافور نهادم

او مرده و در سینه من،این دل بی مهر

...سنگی ست که من بر سر آن گور نهادم



.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.